.....

ساخت وبلاگ

تو ﻣﺎﻝِ ﻣَﻨﯽﺧﻮﺩﻡ ﮐﺸﻔﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡﺗﻮ ﺑﺎ "ﻣﻦ" ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯼﺑﺎ "ﻣﻦ" ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽﺩﺭﺩِ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ "ﻣﻦ " ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽﺩﯾﻮﺍﻧﻪ !ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯼِ "ﻣﻦ " ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩﺿﺮﺑﺎﻥ ﻗﻠﺒﺖ، ﺑﺎ " ﻣﻦ" ﺑﺎﻻ ﻣﯽ ﺭﻭﺩﺑﺎ ﺳﮑﻮﺗﻢ، ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯾﻢﺑﺎ ﺣﻀﻮﺭﻡ، ﺑﺎ ﻏﯿﺒﺘﻢﺗﻮ ﻣﺎﻝِ ﻣﻨﯽﺍﯾﻦ ﺑﻼﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﻡ ﺳَﺮَﺕ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻡﺑﻪ " ﻣﻦ" ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ "ﻣﻦ"ﻓﻘﻂ "ﻣﻦ" ﺑﺸﻨﻮﯼﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻩﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﺩ؟ﺑﻌﺪ، ﺧﻮﺩﺵ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺳَﺮِ ﺟﺎﯾﺶ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ؟ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺣﺴﺎﺳﺖ ﺭﺍ ﺗَﺮ ﻭ ﺧﺸﮏ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ؟ﺍﺷﮑﺖ ﺭﺍ ﺩﺭﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩﺑﻌﺪ، ﭘﺎﮎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ؟ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﯽﺗﺎ ﺗَﻪِ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧَﻔَﺲ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ؟ ........ادامه مطلب
ما را در سایت ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rainnostalgianh بازدید : 25 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 18:12

بله!

شارلوت عزیز، هرچه امر شماست روی چشم.

در سفارش دادن کوتاهی نکنید; فقط یک خواهش...

مرکب قلم تان را با شن دانه خشک نکنید.

امروز بوسه ای بر نامه ی شما زدم؛ شن زیر دندانم آمد.

#گوته

........
ما را در سایت ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rainnostalgianh بازدید : 127 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 10:04

عشق های امروزی را چشیده ای دلبندم؟طعم کشک می دهندسراپا ادعایند گل من!فرهادهم اگربود؛به جای کندن بیستون مخ می زد احتمالا!دیگرصدای تیشه نمی پیچد در شهرطفلکی عشق؛چقدر زجر می کشداز این شیرین فرهاد های قلابیگاهی باید رد شدگاهی باید در اوج نیاز؛نخواستگاهی باید کویر شدباهمه تشنگی منت هیچ ابری را نکشیدگاهی باید سیگارت را برداریو رهسپارکوچه هایی بشیکه خیلی وقته رهگذری ازش عبور نکردهگاهی باید نباشیتا لاقل یه جایی توی گوشه کناراین شهر یادت بیفتند ........ادامه مطلب
ما را در سایت ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rainnostalgianh بازدید : 125 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 10:04

آری آن‌روز چو می‌رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمیدانستم معنی هرگز را
تو چرا باز نگشتی دیگر؟

........
ما را در سایت ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rainnostalgianh بازدید : 119 تاريخ : پنجشنبه 24 بهمن 1398 ساعت: 13:51

و عشق، 
راه شگفتی است
به ناشناس‌ترین قلّه می‌برد ما را
و ابر می‌شوی و بی حساب می باری...

........
ما را در سایت ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rainnostalgianh بازدید : 131 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 13:15

بعد از تو

بعد از تو
هیچ خیابانی
طاقت قدم زدن
با من را ندارد ...

#شهرام_سببی

+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۵ساعت 0:0 توسط اَشـــ ... ـک |
........
ما را در سایت ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rainnostalgianh بازدید : 157 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 1:23

ﻧﮕﺬﺍﺭ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﯿﻔﺘﺪ!

ﭘﺴﺮﻡ ﺑﺎ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﺍﺵ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﺪ
ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ آینه ﺑﺒﯿﻨﺪ
ﺯﻧﻢ ﺑﺎ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺧﯿﺲ ﺩﺭ ﺗﺨﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﮑﺸﺪ... .
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﯼ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺷﺪ
ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﮑﺸﻢ
ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ...!

........
ما را در سایت ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rainnostalgianh بازدید : 172 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 1:23

ماتیک قرمز فراموش نشود لطفا! ماتیک قرمز فراموش نشود لطفا!این یک قانون است باید یکی بیاید با ماتیک قرمز و قصد ماندن داشته باشد،در و پنجره ها را قفل کنیم من باید حواسم باشد وقتی با منی نباید از جوب بپرم.. پس یادم بماند از جوب نپرم ...پل ... باید همیشه از روی پل بگذریم توی پیاده رو هی جایم را اطرافت عو ........ادامه مطلب
ما را در سایت ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rainnostalgianh بازدید : 147 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 1:23

.....

گاهی احساس میکنم روی دست خدامانده ام...
خسته اش کردم...
خودش هم نمیداندبامن چه کند؟

+ نوشته شده در شنبه بیستم خرداد ۱۳۹۶ساعت 22:28 توسط اَشـــ ... ـک |
........
ما را در سایت ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rainnostalgianh بازدید : 186 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 1:23